خیلی دلم گرفته از تو باز منم و دفترِ پارم
خاطراتو که میبینم مثل بچه ها میبارم
تموم گریه هامو من مدیونِ با تو بودنم
درد و دل می کنم باهات ، گلم با شعر سرودنم
چرا باید اینجوری باشه حال و روزم
چرا بايد از دورى تو بسوزم
چرا باید همیشه بی صدا گریه کنم
شعرامو با دل خون به چشم تو هدیه کنم
توی خاطرم عزیزم با تو من زندگی ساختم
همه زندگیمو به پای عشق تو باختم
باشه برو ولی بدون کسی بیشتر از من دوست نداره
نبینم اون روزو که بخواد چشات به یادِ من بباره
|