دفترمو باز میکنم ورق میزنم خاطرات خاک خورده را
مثل همیشه به احترام روزایی که با تو بودم چند لحظه ای سکوت میکنم
نفس عمیق میکشم و آه میکشم از ته دلم .
دوست دارم ! دوست دارم دوستت دارمو از ته دلم فریاد بزنم .
دوست دارم مثل دیوانه ای باشم که هیچ چیزی را برای از دست دادن ندارد.
خیلی دلتنگه توام ! درون سینه ام آتشی روشن است که هیچ وقت خاموش نمیشود.
حرفای نا گفته روی دلم سنگینی می کند ولی چاره ای جز سکوت ندارم.
و اما تو ! درون سینه ات رودی جاریست که همیشه پاک و زلال است.
دوست دارم ! دوست دارم ! از کلمه دوست دارم بیزارم چرا که با گفتنش به تو !
تو را برای همیشه از دست دادم.
من موندم و خاطراتمون ! که همیشه خاطرات را در نبودت هم زنده میکنم و تو
رو فراموش نکردم و نخواهم کرد !
از تو گله ای ندارم عزیز قصه هام ! روزی عزیز قصه هام بودی ! ولی شدی دلیل غصه هام
تو را دوست دارم حتی اگر دوستم نداشته باشی ! تو را در کنارم حس میکنم و با خیال تو زندگی می کنم !
|