سکوت میکنم، سکوتی بلند تر از فریاد
از زمین بیزارم، هستم عاشق پرواز
سکوتم معنای رضایت نیست ای عشق من
در پشت نقاب خندانم در حال خفه شدنم
ولی هنگامی که با خیالم صحبت از تو میشود
لبخندی بر لبانم می نشیند
به یاد همان روزهای خوش با تو بودن
از تو سرودن را دوست دارم
چرا که روحم هنگام نوشتن از من جدا می شود
به شوق دیدار تو پرواز می کند اما
هر چقدر تو را بجویم تو را پیدا نمی کنم
چشم هایم خیس از اشک میشود
دلتنگی هایم را میسرایم
چرا که هیچ کس پاسخ گویِ دلت تنگی هایم نیست
مینویسم با شور ،اشک میریزم با شوق
تو را میخوانم با ذوق باتموم وجودم
با تو زندگی کردم اما در کنار تو نبودم
نظرات شما عزیزان:
سارا 
ساعت22:23---10 شهريور 1391
|